ايمکاک
جدّ و جهد. رنج[1]. غيرت. کوشش. راه رفتن کودک با چهار دست و پا[2]. به دست و پا راه رفتن اطفال. [1]– در این معنی «امک» صحیح است. [2]– در این معنی «ایمک» صحیح است.
ايماک
زحمت. مشقّت. جهد. سعي. اقدام [اَمَک]. مکيدن. جذب کردن. رضع. شير خوردن بچّه [اَممک].