تيل
تيل[1]: كلام. لسان. زبان. قطعه. درز. پاره و تكّهي چيزي. هر چيز صاف و دراز [ديل]. تار. سلك. سيم. نخ. [تئل]. شكافتن. امر از سوراخ كردن. برش. امر است از پاره كردن. [دَل/دلمک]. [1]– در زبان عربی به شکل تَل، تیل، تیله، تیلات، تیلان داخل گردیده است. «ان العدو یجاربنا طمعا فی قطننا طویل التیلته […]